فراشبند انقلاب سیاست
علی حسانی
قسمت:سی دوم/اسیران اراک
حاج شاویس قاسمی
حاج شاویس، سومین شخصیتی که در جنگ جهانی دوم مورد خشم متفقین واقع می شود؛متولد حدود ۱۲۵۰ ومتوفی ۱۴ مرداد ماه ۱۳۶۰ یعنی طول عمری بیش از ۱۰۰ سال داشته است.
دراغلب مصاحبه هائی که همراه با گروه مصاحبه کننده ی «جشن روز فراشبند» با سالمندان و افراد مطلع پیرامون شخصیت های سیاسی و بزرگان فراشبند ، به ویژه راجع به جنگ های جهانی اول ودوم داشتیم ،نام حاج شاویس قاسمی به عنوان فردی سیاسی،باهوش، تیزبین،آینده نگر، غیرتمند ،شجاع وعلاقه مند به دین و شخصیت های مذهبی؛ ازجمله سادات و روحانیون، با این ویژگی برجسته، که در اغلب جنگهای مردم جنوب با متجاوزین انگلیسی به عنوان یکی ازفرماندهان نامی فراشبندی دوشادوش وطن پرستانی چون صولت الدوله ودیگر مبارزان جنوب حضور داشته، چاشنی گفتگوها بوده است .کمتر پاسخگوئی ازمیان سال به بالا در ظرف ساعت ها مصاحبه که داشتیم یافت می شود که نامی به نیکی وبخصوص از سیاست وزیرکی این میراث افتخارآفرین محلی نبرده باشد.
خود حقیر که سالهای آخر عمر مرحوم حاج شاویس دوران بچگی را می گذرانده ام ،کم وبیش خاطراتی از ایشان درذهن دارم،من برادرزاده ودرواقع فرزند مرحوم عمویم حاج شیخ ابوالفضل به حساب می آمدم(چون ایشان ازنعمت فرزند محروم بود،و البته خودش اواخرعمر ازاین اتفاق به عنوان لطف الهی نسبت به خودیاد می کرد)،لذا به سبب علاقه ی زیادی که عمو به من داشت اغلب اوقات کنارش بودم و در دید و بازدیدها هم همراهش.
یاد دارم ، مرحومحاج شاویس، این پیرعصا به دست ، و برای من کوچولوی آن زمان، خوش رو ودوست داشتنی، احترام و علاقه ی خاصی برای عمویم قائل بود به طوریکه هر از مدتی یک بار به دیدار عمویم می آمد، و مرحوم عمو هم معمولا بازدید متقابل را انجام می داد!
طنین صدای او که معمولا بعداز یکی دوبار کوبیدن حلقه ی آهنی به ورودی حیاط(آیفون اون زمان) برایم آشنا بود،هنوز که هنوز است، وقتی که نامش را بشنوم گوشم را نوارش می دهد، و انگار همین الان است که با لحن ویژه ی خود صدا می رند:
یاالله ،یاالله، شیخ هستش ؟ بی داره؟ بگو مهمان اومد! و قامت مرحوم عمویم که سریع از اطاق مخصوصش می پرید بیرون و به اسقبالش می رفت، جلو چشمم مجسم می گردد.
لحظاتی که این دو پیر دلداده، هم دیگر را درآغوش می فشردند واقعا برایم فراموش نشدنیست،
یا وقتی می رفتم در باغ مرحوم تا از دوسه نخل سمبران وکبکاب که به عمو اختصاص داده بود رطب و خارک تازه بیاورم ،گاهی که خودش درکپر باغبان بود و یا سر می رسید بارها خطاب به باغبان یه همچین جملاتی می شنیدم: یالله! این شیخ را زود رواج بده معطلش نکن براش خارک بچین بعد کارای خودت را بکن، که اصلا یادم نمیره( اضافه کنم، روحانیون دیگر هم هرکدام در باغ حاج شاویس سهمی داشتند،مرحوم شیخ ابراهیم حسانی و مرحوم شیخ عبدالعلی حسانی و مرحوم شیخ عباس جلالی را خوب یاد میدم، باز هم اضافه کنم ،اون زمان عمو و پدرم هنوز خودشان نخل ثمرده نداشتند). و اشاره ای هم داشته باشم که من اون زمان در سن وسالی نبودم که از ویژگیهای سیاسی و اجتماعی و شخصیتی او و بحث هایی که بین آن دو ردوبدل می شد چیز بیشتری بفهمم.
خوب بگذریم، پدر حاج شاویس حاج محمد نبی نام داشته که با برادرش حاج محمد تقی به علت اختلافات محلی از مهرنجان کازرون به فراشبند مهاجرت می کنند،حاج شاویس برادر بزرگی هم به نام کربلائی قاسم داشته که هر دو برادر از شم سیاسی ،زیرکی و اقتصادی خوبی برخوردار بوده اند.
این بهره ی نخبگی به اضافه ی انگیزه ای که بلحاظ روان شناختی،مهاجرین معمولا برای دست یابی به موقعیت های بهتر در مقصد پیدا می کنند ،باعث میشود هردو برادر در موقعیت جدید به سرعت از جهات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی رشد نموده و مورد توجه مردم و به خصوص ایلخان وقت واقع شوند. که حاصلش صدور حکم نایبی ازطرف صولت الدوله،ایلخان وقت، اول به نام برادر بزرگتر و پس از چندی در اثر فوت برادر در سفر کربلا به نام حاج شاویس می باشد.
گفته شده در جریان مبارزات جنوب برعلیه انگلیس درجنگ جهانی اول هردو برادر حضور فعال داشته اند .
کربلائی قاسم سالهای اول جنگ مجروح می شود و حاج شاویس که در اوج جنگ جهانی اول سمت نایبی هم داشته با جمع بزرگی از فامیل و دوستان و مبارزین محلی مدتها در اردوی شیخ حسین خان چاه کوتاهی می جنگد. قابل ذکراست که احتمالا این حضور حاج شاویس زمانی بوده که نوشته اند صولت الدوله هنوز وارد درگیری مستقیم با انگلیسیها نشده بود ، و مرحوم حاج شاویس نقش رابط بین دلیران تنگستان با صولت الدوله و سهرابخان کشکولی را هم ایفا می کرده ( اتفاق نظر راویان بر این است که صولت الدوله بعداز جنایات انگلیسیها در خانه زنیان و انتشار فتوای معروف آیت الله لاری برعلیه انگلیس تمام قد درگیر جنگ می شود).
نوه ی مرحوم حاج شاویس، هوشنگ قاسمی درجائی از بیوگرافی پدر بزرگ خود بیان می کند:
….حاج شاویس مردی جنگجو و با سیاست بود،او همراه با دوستان و اقوام خود و اهالی فراشبند درمبارزه ی دلیران تنگستان همراه با مرحوم شیخ حسین خان چاه کوتاهی و فرزندانش و رابط بین صولت الدوله۰ و سهرابخان کشکولی بادلیران و مبارزان تنگستانی بوده است.
اغلب مصاحبه شونده ها، به داستان دیگری هم درهمین زمینه اشاره کرده اند، که درافکارعمومی هم با اندکی قرائت متفاوت هنوز زنده است . آن داستان با تفاوت کمی درنقل جزئیات به این مضمون است:
رضاخان ستون نظامی مجهزی برای سرکوب مبارزین جنوب اعزام می کند،این ستون صبح خیلی زودی نزدیک آبادی فراشبند عبور می کرده ،گویا اول مرحوم حاج شاویس که عادت به سحرخیزی وگشت و گذار درباغ های نخلی خود داشته متوجه حضور ستون می شود، بلافاصله بوسیله ی پیک کربلائی محمد رضا نوشادی راخبر می کند ایشان ،به سرعت با تعدادی جوانان جنگجوی همیشه آماده ی خود به حاج شاویس و افراد دیگری که به او پیوسته بودند می پیوندد ، و بدون خونریزی ستون را خلع سلاح و نظامیان را اسیر می کنند.
هوشنگ نوه ی مرحوم ادامه می دهد:
…ستون عملیاتی ارتش که در زمان رضاخان میرپنج (رضا شاه) برای خلع سلاح بوشهر و دشتستان می رفته در یک صبحگاه مه آلود توسط حاج شاویس و کربلائی محمد رضا و دیگر مبارزان فراشبندی خلع سلاح گردیده است.
«از کربلائی محمدرضا نوشادی یاد شد، در پرانتز اشاره کنم ، یکی از دلیرمردان شجاع فراشبندی الاصل بوده که کمتر کسی از خانوادهای فراشبندی قبل از انقلاب ممکن است پیداشود که داستانهائی از مردانگی ،و فاداری ،جوانمردی و شجاعت از او برای فرزندان خود نقل نکرده باشد، یکی از نایبان بامروت،منصف ومردم دار بوده، که انشاالله درگروه نایب ها مفصلا به شرح زندگی و دلاور مردیهایش خواهیم پرداخت).
پس ازخلع سلاح ستون ، خبر به رضاشاه می رسد، رضا شاه ازصولت الدوله که آن لحظه میزبانش بوده سراغ فراشبند را می گیرد، صولت الدوله وقتی متوجه قضیه می شود، از رضاشاه می خواهد حل مساله را به او واگذار کند،و شاه را از انتقام جوئی برحذر میدارد، و ناصرخان را به منطقه می فرستد و موضوع را حل می کند.
البته عطش انتقامجوئی رضا شاه خاموش نمی شود پس از مدتی ، و گویا زمانیکه صولت الدوله و فرزندانش مورد خشم او قرارگرفته بودند، ستون مجهزی برای خلع سلاح مردم به فراشبند اعزام می کند (که آن سال به سال گریختگی یا فراری معروف است و شرح جزئیانش را که مفصل است به آینده موکول می کنیم).
در مورد تصمیم رضاشاه و نقش صولت الدوله ،نوه ی مرحوم حاج شاویس به نقل از مرحوم ناصر خان می نویسد:
…درآن موقع رضاخان مهمان پدرم بود،و من جوان بودم،رضاشاه که خبرخلع سلاح رافهمیده بود،به مرحوم پدرم گفت فراشبند کجای فارس است،و چطور مردمانی دارد، پدرم پرسید چرا این سؤال رامی پرسی؟ گفت مردم فراشبند ستون نظامی مرا خلع سلاح کرده اند، پدرم که از اخلاق و بی رحمی و کشتار رضاشاه خبرداشت. درجواب گفت ،مردم فراشبند سلحشور و بی پروا هستند این مساله با لشکرکشی و کشت وکشتار حل نمی شود، کار را خرابتر نکن اجازه دهید بامذاکره حل شود…..
نوه مرحوم از زبان ناصرخان می گوید: ازطرف پدرمامور شدم به فراشبند امدم و مهمات و اسلحه ها و اسب ها را پس گرفتم و نظامیان را آزاد نمودم.
گفته شده دراین حادثه بعضی مردم ساده لوح که آتش احساس ضد اجنبی آنها شدید بوده ،بعضی رفتارهای تحقیرامیز نسبت به این نظامیان مرتکب می شوند که به اعتقاد من درشان ایرانی شیعه نبوده ونیست؛ ایرانی مسلمانی که ازیک طرف میراث دار حقوق بشر ۲۵۰۰ ساله ی کورش کبیر است و ازطرفی مفتخر به پیروی از علی(ع) که نهج البلاغه اش حقوق دانان تاریخ را به کرنش واداشته.
البته ایرادی براین عزیزان وارد نیست، چراکه آن زمان برداشت عمومی از غیرت مندی ،وطن پرستی و پایبندی به دین ومذهب این بوده که ، بیگانه ی متجاوز محکوم به نیستی می باشد، و تنها این مورد و در زادگاه ماهم نبوده ،بلکه درسطح کشور و حتی دنیا رابج بوده و هنوز هم هست، متاسفانه این بداخلاقی ناپسند درطول تاریخ هم چنان ادامه داشته و دارد.
اما این راهم عرض کنم شخصا در طول تحقیقاتی که برای این پروژه داشته ام تاکنون هبچ موردی نشنیده و مدرکی ندیده ام که بزرگان و معتمدان و شاخص های زادگاهمان از جمله در این مورد ویژه ،مرحوم حاج شاویس و کربلائی محمد رضا ، که فرمانده این جنگجویان بوده اند چنین برخوردهائی را برتافته ،یا دستوری صادر کرده باشند، ولی چه خوب بود فرهنگ ما انسانها آن قدر رشد می کرد که وقتی به چنین مواردی بر میخوریم ، قبل از اینکه به مجازات معلول بپردازیم درجستجوی علت برمی آمدیم.
و ،ازخوب روزگار، اول انقلاب و شروع جنگ رزمندگان به ویژه بسییجی ها چنین روحیه ای داشتند .شخصا درعملیات « فتح المبین » با موردی مشابه برخورد کردم و با چشم خود مشاهده نمودم که، یک اسیر عراقی را با گرمی بسیجیان در آغوش کشیده ونجات دادند،علاوه براینکه داستانهای بیشتری ازاین نوع رفتار انسانی درهمین جنگ ۸ساله همه شنیده ایم.
متاسفانه اما،،ازبد روزگار، نتوانستیم این روحیه را حفظ کرده و رشد دهیم و به جامعه ی امام زمانی ! وبهشت روی زمینی ! دست پیداکنیم و شد ! انچه می بینید!که نباید می شد!!
از این پس تا شهریور ۱۳۲۰و دوران سقوط رضا شاه مرحوم حاج شاویس چند مورد تحت فشار کارگزاران پهلوی واقع می شود و چند بار به زندان می افتد ، که با پرداخت پول و پاداش به مامورین آزاد می گردد.
اما شهریور ۱۳۲۰ فرامی رسد ،اربابان رضا شاه ،قدر قدرتی را،از او پس می گیرند و به فرزندش می سپارند.
این جاست که زمینه ای مناسب فراهم می شود و ناصرخان و خسروخان از زندان تهران فرار می کنند،به ایل برمی گردند.
در کشور و بخصوص جنوب و زادگاهمان فراشبند،مردم احساس رهائی می کنند و برعلیه نظامیان رضاشاهی شورش هائی درمی گیرد.
مرحوم حاج شاویس باکربلائی محمد رضا و بزرگان و افراد بانفوذ فراشبند ، باهمکاری دوستان و جنگجویان محلی گروهان نظامی وقت را محاصره می کنند و با سیاست وتدبیر بدون خون ریزی نظامیان مستقر درفراشبند را خلع سلاح میکنند و سلاح ها را به دست رزمندگان جنوب می رسانند.
درهمان اوقات مردم به پادگان کازرون حمله می کنند که مرحوم حاج شاویس با جمعی از فراشبندی ها درآن حادثه هم حضور دارند،دراین حادثه و حوادث مشابه دیگر از افراد زیادی درمصاحبه ها نام برده شده که درآینده ان شااالله در جائی مناسب یک شماره را مختص معرفی آن دلاورمردان خواهیم نمود.
موارد مهم وپرهیحان دیگری مانند اقدام برای ساخت فرودگاه زیر نظر مشاور المانی درفراشبند ، که توسط جاسوسان انگلیسی لو می رود، چند مورد دستگیرشدن در زمان محمد رضاشاه ، زندانی شدن در اراک با عنوان اسیران اراک به همراه سه دلیر مرد دیگر ، داستان باغ جنت شیراز،داستان فرودگاه شیراز وغیره، اتفاقات وحوادث مهمی ست که قهرمان داستان ماحاج شاویس یکی ازنقش آفرینان اصلی آنها می باشد، ودرقسمت بعدی به آنها می پردازیم ان شاالله.
اما درپایان این قسمت یاد آورشوم که درزمان ایلخانی ناصرخان هم باز این مرحوم مورد احترام وتوجه ویژه بوده بطوریکه دریک مقطع نمایندگی ایلخانی غیر از فراشبند درقیروکارزین و فیروزآباد هم به او محول می شود (این تنها موردیست که گفته شده یک فراشبندی ازطرف ایلخانان مامور نظارت بر مناطق دیگرهم می شود ) یاداور شوم که فرزند ارشد حاج شاویس عباس نام داشته (معروف به عاواس) وقتی حاج شاویس به زندان اراک می رود مرحوم عباس موقتا از طرف ایلخانی به نایبی منصوب می شود، اما زمانه با او سازگاری نشان نمی دهد، و به علت بیماری حصبه که افراد زیادی از جمله ۵یا۶نفر ازخانواده ی مرحوم را قربانی می گیرد ، این نایب موقت هم فوت می کند، و نیز در دوران ایلخانی ناصر خان و خسروخان، و البته دوران ضعف و افول ایلخانی، فرزند دومش آقای حاج اصغرقاسمی مدتی به سمت کلانتری فراشبند منصوب می شود،که شرح قضایا درفصل مربوط به نایب ها آورده می شود. «ان شاالله»
ادامه دارد ……..
«حسانی علی»
درود بر دوستان .جا داره یادی کنیم از مرحوم شاهپور قاسمی فرزند مرحوم حاج شاه ویس قاسمی.به نظر اینجانب انقلاب سال ۱۳۵۷ انقلاب طرز فکرهایی چون مرحوم شاهپور قاسمی و…….بود که خوشبختانه الان دیگه همه مردم آگاهی نسبی در این زمینه پیدا کرده اند.نثار روح مرحوم شاهپور قاسمی این بزرگ مرد انقلابی وطن پرست و مردم دارو ملی گرا مشروطه خواه درود فراوان.من که هر وقت فراشبند باشم و به گلزار شماره ۱ بروم اولین جایی که بروم قبر مرحوم شاهپور قاسمی است.و یک بیت شعر هم در وصف مرحوم شاهپور قاسمی میگویم که بی ربط به حال و هوای این روز های کشورمان نیست.
مردی که زعصر خود فراتر باشد
باید بکشد عذاب تنهایی را
دوست عزیز اگر شاهپور قاسمی نبود که در فراشبند انقلابی رخ نمیداد و در نطفه خفه میشد مانور مسلحانه فراشبندی ها در فیروزاباد را میتوان گفت اولین مانور مسلحانه مردمی در ایران بود که به پشتوانه شجاعت و دلاورمردی شاهپور قاسمی در آن برهه حساس توام با رعب و وحشت و رگبار بود که مردم را به خیابان کشاند جز شاهپور قاسمی چه کسی میتوانست رییس ژاندارمرى وقت را در مسجد جامع دهنو بلند کند و از روی سر بر زمین بکوبد. یا از روی تل قلعه با تفنگ اولین تیر را به سمت ژاندارمرى شلیک کند و چراغش را هدف. قرار دهد که این شلیک به معنای خاموشی و افول پهلوی بود وچه بسا ناگفته هایی که در این مقال نمیگنجد…
تا آنجا که اطلاع دارم چنین نیست. انقلاب امری عمومی است و نقش ایشان هم چندان در این تحول برجسته نبوده است.
این بیت شعر از خودتان است؟
شما از حسادتتون هست
درود بر عزیزان نثار روح بلند مصدق شهرستان فراشبند مرحوم حاج شاه ویس قاسمی درود فراوان.تشکر از جناب آقای حسانی بابت مطالب ارزشمندی که جمع آوری نموده اند.در زمان حکومت محمدرضا شاه پهلوی ساواک برای مرحوم شاهپور قاسمی(فرزند مرحوم حاج شاه ویس قاسمی) یه پرونده تشکیل داده بود و مرحوم شاهپور قاسمی را به آتش زیر خاکسترتشبیه کرده بود.به این معنا که هروقت احساس خطر به خاطر وطن کرد شعله ور میشود.من این حرف را مستند میزنم و هرکس خواست میتواند این موضوع را تحقیق بکند.مدارکش موجود است.
خدا رو ببین . *****
آقای مختاری ، انسانی که خواب هست را میشود بیدار کرد ولی فردی که خود را به خواب زده است هرگز… آقایانی که خصومت شخصی دارند و نهال کینه در دلشان کاشته شده ، هرگز تمایلی به ذکر نام شاهپور قاسمی ندارند چه برسد به اینکه بخواهند در مورد رشادت و شجاعت او نقل کنند و خاطره بنویسند در مورد شاهپور قاسمی همه چیز عیان هست و مردم هم روز به روز روشن تر میشوند که وطن پرستان حقیقی چه کسانی بودند? به امید فردای روشن برای ایران عزیز
درود بر دوست ناشناس خودم.بیت شعر
باید بکشد(بچشد)عذاب تنهایی را
از من نیست و من هم سراینده آن رانمیدانم کیست.شما میتوانید به نامه عذرخواهی مهندس بازرگان از محضر ملت ایران مراجعه کنید با این مضمون که دین یک نهاد آسمانی است و حکومت یک نهاد زمینی است و هیچگاه این دورا نباید با هم ترکیب کردو…….و همچنین یک مناظره بین مهندس تاجزاده(اصلاح طلب)و آقای نبویان (اصولگرا)توسط بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف برگزار شده و میتوانید از اینترنت فیلم را مشاهده کنید.خواهیددید که اینجانب بسیار دقیق و درست میگویم که انقلاب سال ۱۳۵۷واقعا مال طرز فکرهایی چون مرحوم شاهپور قاسمی و….بود.دوستان عزیز خودم انقلاب سال ۱۳۵۷ انقلاب دکتر محمد مصدق بود برای اجرای کامل قانون اساسی مشروطه که متاسفانه به مرور زمان کم کم این ایده را نادیده گرفتیم و یا برعکس آن عمل کردیم و این شد که الان هستیم.ونکته ای که باید خدمت عزیزان عرض کنم این است که مشروطه لزوما به این معنا نیست که حتما باید یک نفر در راس مملکت باشد.بلکه مشروطه به این معناست که یا هیچ کس در راس مملکت نباشد یا اگر هم باشد در امور اجرایی و قانون گذاری دخالتی نکند.
بنام خدا… عجب آشفته بازاریست دنیا..همین ***** که میدانستند مرحوم شاه ویس قاسمی کیست چرا با فرزندان ایشان و سایر بزرگان فراشبند در زمان انقلاب این کارها را کردند.. حالا یادشون اومده که امثال حاج شاه ویس مبارز بوده که بنده خدا کفنش هم نمونده.تو دوران انقلاب که میگفتن حتی تو باغ قاسمی ها نرید مشکل شرعی داره حالا یه جوری دیگه صحبت میکنند.. فرزند همین حاج شاه ویس(حاج شاهپور) را فراری دادند که با بدترین شرایط تو شیراز برای مدتی مخفی شده بود بنده خدا. ******
زنده باد مرحوم حاج شاه ویس قاسمی معروف به مصدق شهرستان فراشبند.تشکر ااز خبر گزاری آبپا به خاطر مطالب ارزشمندو متنوعی که در اختیار عموم مردم شهرستان فراشبند قرار می دهید.
بزرگ بودن جرم سنگینی ست…
جناب بصیر زمانه بهترین درس دهنده به بشر هست اگر که انسان عبرت بگیرد. تفکرات شاپور قاسمی فراتر از درک انقلابیون آن روز بود که با او چنین کردند و حال به این نتیجه رسیدند که کردارشان اشتباه بوده که کار از کار گذشته و شهر و مردم ما در بدترین شرایط خود به سر میبرند.
حال جامعه ما خراب ست چون که هیچ چیز سر جای خود نیست بزرگان گوشه نشینند و سکوت اختیار کردند و خون دل میخورند از این اوضاع نابسامان ،،و نالایقان در راس امور با اسب خود چارنعل میتازند و شمشیرشان ابر میساییند… شاپور قاسمی ها فدای غیرت و مردانگی شان شدند ، شاپور قاسمی ها وطن پرست بودند و حاضر به سازش به هر قیمتی که ذلت مردم و کشور در ان باشد نبودند و چنین گوشه نشین شدند. شاپور قاسمی ها برای قدرت، خیانت نکردند و گرنه از ابتدای انقلاب مسولیت تمام کارها را به او میدادند ولی او حاضر به جفا در حق مردم نشد تا عده ای از راه رسیده امور را در دست گرفتند و شد آن چه نباید میشد… آیا اکنون شاپور قاسمی دیگری هست??? آیا اکنون مصدق دیگری هست? آیا…
آقای ناشناس مگر میشود انقلاب و رخدادادی بدون مدیریت و رهبری به فرجام برسد… یقینا منظور شما افرادی ست که قبل از انقلاب ساواکی بودند و به بعد از انقلاب در مسجد اعتراف کردند(ز_ح) و میراث دار انقلاب شدند. پس بنظر شما چنین بوقلمون هایی تحولات برجسته انجام دادند
خدایش رحمت کند
حاج شاویس قاسمی شناسنامه و هویت شهر ماست این همه نفوذ سیاسی در کشوری که هنوز تکنولوژی را در تخیل خود دنبال میکرد . در فراشبند ما چنین مردانی خبره
و کاردان بودند که آوازه فراشبند را تا شاه ایران رساندند. اما اکنون و بعد از انقلاب حتی توان درخواست های به حق خود را در سطح استان هم نداریم چه برسد به درخواست های کشوری!!!? مگر دوباره مردانی از جنس حاج شاویس ظهور کنند
خدا رحمت کند بزرگ مردان راستین ایران زمین را
درود بر مصدق فراشبند حاج شاویس قاسمی و درود بر ادامه دهندگان راه مصدق بزرگ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.