
از راست
طبیب شکسته بند حاج جان محمد داستانی رضا کریمپور علیرضا یگانه و مجروح فرج فراشبتدی

مسعود قربانی
به احترام هرچه مرده سلام
دلم پر از اندوه و درد سلام
یادش به خیر سالهای خیلی دورتر
که احترامیداشتن آدمای بزرگتر
یادش به خیر سفرهء نون خالی
قبر و بهایی داشت عبا و شالی
مزه میداد دیدن قوم وخویشها
مزه میداد روغن گاو ومیشها
دلا یکی سینه پر از عشق هم
نمیزدیم از بدیها گاهی دم
کوچه و دروازه و در، باز باز
شادی و خنده بود و آواز و ساز
همسایهها برادری میکردن
برادرا برابری میکردن
*****************
یادش به خیر، جوونی زود به سر شد
قصه عشق و عاشقی به در شد
مردونگی موج نگاه همه
هرچه بگم باز هم یه خورده کمه
درد دل آدما یک ذره بود
سبزه و گل پر ز در و دره بود
مهربونی ،نشاط وشادی زیاد
دوستی کجا میرفته گاهی ز یاد
یادش بخیر میگم بازهم بچهها
دو ،میزدیم هی تو همون کوچهها
کی فکر میکرد یه روز گرفتار میشه
آدم بد خلق و بی رفتار میشه
کی فکر میکرد پول بشه مرز ارزش
گندم بخصی در نیاره خرجش
کی فکر میکرد توی اداره خود
چاپلوس و پست بشه با یک دوتا کد
کی فکر میکرد عاشق دختری شه (شود)
که ارزشش به بی حجابیها شه
نمیدونم کاشکی زمان بر میگشت
به دورههای دور و دورتر میگشت
به آن روزا که آدمای صادق
نمیزدن بر سر همدیگه نق
به آن روزای خوب و ساده و صاف
وجود نداشت حیله و مکر و هم لاف
او وقتی که جمع میشدیم دور هم
تا بکنیم زحمت و از همه کم
بریم باز هم تو سایهء کپرها
بریم باز هم سراغ کوه و پا کمرها
خالی کنیم از غم و غصه این دل
تا نگیریم آنفولو آنزا یا سل
دور بریزیم این مدلای ناجور
تا نشدیم زیر گل و خاک گور
بیا دوباره مثل بچهها شیم (شویم)
ساده و صاف راهی کوچهها شیم
کینه را از دل خودت کن به در
تا باقی عمرت و خوب کنی سر
مسعود دل مرده نداره چاره
شعر شکسته مال تو ستاره