سعید زارعی | در مقاله قبل در مورد هنر گفتیم و فرهنگ. ابتدا تعریفی از فرهنگ، بعد تعریفی از هنر و در ادامه گوشه ای از چالشهای فرهنگی موجود در فراشبند که فرزند ناقص ورود سرزده مان بود به موج سوم – بی آنکه به بلوغ رسیده باشیم- را بازگو کردیم. واقعیت این است که هدفم این بود که با کنار هم قرار دادن مطالب فوق به این نکته بیندیشیم که که برای التیامِ آلامِ ناشی از زاویه گرفتمان از آنچه هویتمان بوده و هست می توانیم به ” هنر” رو بیاوریم، شاید کمکی باشد.
در حوزه ی علوم انسانی چیزی قطعی وجود نخواهد داشت. شاید در علومِ طبیعی یا ریاضیات داشته باشیم اما در علوم انسانی نه. تا بحال با چند مقاله یا نوشته مواجه شده اید که در این حوزه با جزم اندیشی سخن گفته باشد یا رأی صادر کرده باشد؟ مگر می توان گفت مدرنیته سراسر منفی است و جنبه مثبت ندارد یا برعکس؟ هرگز به این مقوله وارد نشده ام و قصدم داوری و قضاوت نبوده است. فرهنگ، تبار خودش را دارد و من ردپایم اندازه ی کفشی است که با آن راه می روم. بنیان فرهنگ با قیومیت داشتن در تناقض است. اینکه مدرنیته بهتر است یا سنت و اینکه کدام بد است و کدام خوب را جامعه خود بطور ذاتی و طبیعی برمی گزیند و قضاوت می کند.
“میشل فوکو” در نوشته خود ” ایران روح یک جهان بی روح” که حاصل گفتگو با وی است در مورد روشنفکر چنین می گوید: او وظیفه ای ندارد جز مطرح کردن وضعیت. او چکاره است که تکلیف مشخص کند و بگوید چه خوب است و چه بد؟ با تأسی از نظر او و بدون ادعای روشنفکری و روشنفکر نمایی باید بگویم که هدف من از گفته های پیشین این بود که نشانگر خود را بر روی این نکته متمرکز کنم که ما بدون گذر از دوران مدرنیته وارد موج سوم شده ایم. ما جامعه ای سنتی هستیم که هنوز مدرنیته را تجربه نکرده ایم و نمی دانم که فرهنگ ما چگونه زاد و ولد خواهد کرد.
هرگز به تعبیری که از واژه ی “غربزدگی” می شود معتقد نیستم، چرا باید غرب ما را بزند؟ گونه ای از ضعف را تداعی می کند که بر نمی تابم: خوب “قوی باش”!
من نگران از بین رفتن سنت ها هم نیستم، ضروریات زندگی آدمیان، شیوه ی زندگی را دیکته می کند. چه آنکه “هراکلیتوس” متفکر بزرگ یونان نیز گفته است” هر چیزی در جهان در حال تغییر است” و این چون زلزله ای جهان را تکان داد. آنچه نگارنده را نگران می کند “ملغمه ی فرهنگی” است.
پایان تاریخ فوکویاما و نزدیک شدن معماری خانه ها و آدمها را گفتم تا اشاره ای باشد بر “جهان آمریکایی”. هر کشوری سبک زندگیش شبیه آمریکاییها شد حداقل از نظر سیاسی و اقتصادی پیشرفت می کند مثلاً کره جنوبی و سایر کشورهای آسیای خاوری و حتی اروپایی. این ریشه در سیاست های جهانخواری آمریکا دارد. “جهانی شبیهِ آمریکا” و “نظم جهانی”، این پایان تاریخ فوکویاماست. پایانی که در آن همه چیز شبیه هم شده است و هیچ صدای مخالفی را بر نمی تابد. به قول “استوارت سیم”:وقتی ایدوئولوژی پایان می یابد، تاریخ نیز به پایان می رسد.
تفکرات پایان گرا با تفکرات “پست مدرنی” قرابت نزدیکی دارند و آنچه را که “پست مدرن” امروزه فرایاد می آورد این است که در جهان آمریکایی شده فرهنگ های محلی بر محمل رسانه های نوین سوار می شوند و در برابر غول های فرهنگی شروع به عرض اندام می کنند.
آنچه که فرهنگ را در فراشبند مهجور کرده است عدم استفاده از فرصت های فن آورانه ست. بیایید با یک مثال موضوع را بشکافیم: ما کدام یک از شبکه های اجتماعی نوین را در خدمت فرهنگ فراشبند درآورده ایم؟ فیسبوک؟، وی چت؟، واتز آپ؟، وایبر؟ و … . این درحالیست که وجود دو قومیت بزرگ فارس و قشقایی در شهرستان را می توان به عنوان فرصتی تاریخی نگریست. می توان از فرصت صنعت نهفته در قالیبافی، گلیم بافی و جاجیم بافی برای عرضه ی چهره فرهنگی شهرستان استفاده کرد. می توان از هنر موسیقیایی غنی قشقایی به نفع تلطیف چهره هنری شهرستان استفاده کرد. فرصتی است برای پذیرش فرهنگ قشقایی. یا فضایی که در کالبد روحیه ی فارس های فراشبند برای تعالی مهیاست می تواند برای قشقایی ها فرصت خوبی باشد. کجای کشور را سراغ دارید که اینگونه دو قوم در کنار هم به آرامش بگذرانند؟
پست مدرنیسم امروزه به کمک فرهنگ های بومی آمده است و هژمونی فرهنگ آمریکایی می تواند قدرت اولیه خود را از دست بدهد، اگر بدرستی از فرصت نهفته در هنر اصیل شهرمان بهره بگیریم. این فقط یک روزنه به جهانیست که بسیار گسترده تر و غنی تر است. آن را با یکدیگر به اشتراک گذاریم…
در عصر احتمال به سر می بریم
در عصر شک و شاید
در عصرِ پیش بینیِ وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصرِ قاطعیتِ تردید
عصر جدید.
4 Comments
هادی
واقعا باید از تکنولوژی باید بعنوان فرصت استفاده کنیم نه بعنوان اینکه ابزار غرب است سعی بر حذف کردن ان باشیم
تشکر از سعید زارعی عزیز
Anonymous
باسلام :درتاییدنظربرادرزارعی بله می بایست ازتکنولوژی به شکل صحیح استفاده نمودامامتاسفانه همین شبکه های اجتماعی درسطح جامعه کنونی مابه جای استفاده درست درتخریب افکاروعقایدجوانان است ودشمن به بهترین شکل داردازآن استفاده می کندوسودمی برد،دوستان عزیزدشمن همواره به فکرضربه زدن وازبین بردن عقایداسلامی ماست وداردبرروی عقایدوتفکرات اسلامی جوانان ماکارمی کندمامی بایست بنیان خانواده هاوعقایدجوانان مان راتقویت کنیم تاانشاءا…بتوانیم پس ازساختن جامعه ای اسلامی انسانهای ترازبرای دولت اسلامی جهت تشکیل وپیدایش تمدن بزرگ اسلامی که مدنظرمقام معظم رهبری است بسازیم.اللهم عجل لولیک الفرج
اسمان
این مطلب در تکمیل مطلب قبلیتون بود یا جهت بحث رو عوض کردید؟مدرنیته در خدمت استفاده از مدرنیتس و اگرجوامع فرهنگ خودکفا داشته باشند مدرنیه کمکیه به پیشرفت.یه طور دیگه عرضمو میرسونم خدمتتون اگر خلاء فرهنگی با مدرنیته پر شد مدرنیته بر ما سوار است ولی اگر ضعف فرهنگ با مدرنیته تقویت شد ما بر مدرنیته سواریم.ما پست مدرن شدیم در حالی که مدرن نشده ایم از اینجای بحثتان خوشم اومد.احسنت
سعید زارعی
با سلام و ضمن سپاس از توجه هادی، ناشناس و اسمان
آسمان:
بحث در ادامه و تایید مطالب قبل بود. جهت بحث هم همون اشاره به وجود ملغمه فرهنگی بود. واقعیت این هست که ما اِلِمان فرهنگی خاص دیگری در فراشبند نداریم که بخواهیم بیشتر روش بحث کنیم یا مانور بدیم. بنظرم باید هنرمون این باشه که با حفظ داشته هامون بر محمل فرهنگ های نوین هم سوار بشیم.