( فراشبند انقلاب سیاست)قسمت:۴۹ اصلاحات وموج سوم اصلاحطلبی
نکته:از قسمت چهل و هفتم پروژه ی (فراشبند. انقلاب سیاست)، معرفی روحانیون فراشبند راکلید زدیم، ودر قسمت چهل وهشتم به مناسبتی بحث، به «اصلاحات و چگونگی سیاست ورزی اصلاحاتی ها درمقطع فعلی» کشیده شد، ابتدا تصورم این بود که دریکی دوشماره می شود مطلب را دردل همان، معرفی روحانیون، جمع وجور کرد، درعمل اما، چنین نشد، لذا با پوزش خواهی از مخاطبان،و با توجه به اینکه در ماه های پیش رو بحث انتخابات ریاست جمهوری مطرح است، و از یک جهت می توان گفت، مهمترین موضوع برای اصلاحطلبان، در زمان حاضر تصمیم گیری برای چگونگی برخورد با این انتخابات می باشد، از این جهت موضوع «اصلاحات در موج سوم» را برمعرفی روحانیون مقدم میدارم و مجددا از مخاطبان پوزش می طلبم.ادامه ی بحث اصلاحات در موج سوم.… بنا بر آنچه ما از اسلام میشناسیم، هیچ حکومتی تحت هیچ شرایطی حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از دست مردم بگیرد. این در اسلام دُگم است. رفقا، این مهم است. «ما در شرایط فوق العاده هستیم، با دشمنهای مختلف روبه رو هستیم، حکومت نظامی اعلام میکنیم»؛ این در اسلام نیست./اگر در جامعه اى، کسانى فقرا را به صبر دعوت کردند، که میدان را براى یغماگرى یغماگران باز بگذارد و بگویند صبور باش تا خدا در آخرت به تو عوض دهد! این سخن، سخن اسلام نیست… «شهید بهشتی»
اما، بحث گذشته ی ما به اینجا رسید، که در قرن بیست و یکم ، با ظهور معجزه انترنت، پدیده ی دهکده ی جهانی و انفجار اطلاعات! آیا جوامعی که از نظام حاکم بر کشور خود راضی نیستند، برای ایجاد تغییر و تحول، اصلاح، یا به قصد براندازی نظام حاکم برجامعه ی مورد نظر ، منطقیست که به همان شیوه های سنتی. مانندکودتا، انقلاب ومقابله های خشن وتخریبی متوسل شوند؟ یا اینکه، سرعت پیشرفت تصاعدی دانش و تکنولوژی، همانطور که حکومت ها و دولت هارا برای سرکوب و ناکام گذاشتن شهروندان معترض، به ابزار و شیوه های متنوع و نوین مجهز کرده؛ راههای نو، کم هزینه، منطقی، مؤثر و مطمئن تری هم، به جای روش های خشونتی پیش پای معترضان گذاشته است.توضیح دادیم که به چند دلیل شیوه های سنتی منطقی نیست، مقرون به صرفه هم نیست، و « به احتمال زیاد در طول عمر نسلی که ریسک تحمل هزینه های انقلاب یا اعتر اضات خشن وتخریبی را می پذیرد» دست یافتنی هم نیست!وباز اشاره شد که امروزه، جامعه شناسان برجسته، عالمان علوم سیاسی و اجتماعی و مردم شناسی همه وهمه به شهروندانی که با حکو مت ها و دولت های خود زاویه دارند و درگیر هستند، مقابله های همراه باخشونت و تخریب،که نتیجه ی آنها نهضت ها و انقلاب های فیزیکی باشد را توصیه نمی کنند، و در عوض، تا کید بر کنش ها ی نرم و بدون خشونت از نوع «مدنی» و اعتراضات آرام دارند. اما اعتراض مدنی، یا کنش های نرم بدون خشونت، چه الزامات و چه مشخصه هائی دارد ودرعمل آیا ممکن است اتفاق بیفتد؟ دراین قسمت پاسخ این سؤالات و حاشیه های آن را دنبال می کنیم.کنش های مدنی از کجا شروع شود؟ وچرا؟گاه می شود که، شهروندان کشوری در تفسیر و نحو ه ی اجرای قانون اساسی، با دولت وقت، یا نظام حاکم بر کشورخود، اختلافنظر پیدامی کنند،و قوانینی را که درکشور اجرا می شود مغایر حقوق شهروندی ومخالف میثاقنامه ی بین ملت و دولت، یا ملت و نظام می دانند،و با اینکه ازتمام راههای مسالمت آمیز برای انتقال مطالبات و گرفتن حق خود از حاکمیت استفاده می کنند اما، گوش دولت و یا نظام را بدهکار شنیدن صدای ملت نمی بینند!وبعضا متاسفانه مورد تهدید، سرکوب، بازداشت و زندان هم واقع شده، و ازحداقل حقوق اجتماعی مشروع خود هم محروم می شوند، و شوربختانه درمواردی شاهد هستند که این بی توجهی به ملت « یعنی صاحبان کشور و دولت و نظام» وگردنکشی دولت ها و حکومت ها، که به قول خودشان « خدمت گزار ملت هستند» آنقدرمغرورانه، بی انصافانه و خودخواهانه، تکرار و ادامه می یابد! تاملت معترض، خسته و مایوس شده و دست از مطالبات به حق خود بردارد. در چنین حالتی ست که وجدان جمعی جامعه در دوراهی اتخاذ تصمیم قرار می گیرد!یا این عهد شکنی دولت مردان( یعنی خدمتگزاران منصوب خود) را برتابند، ازحقوق قانونی، الهی و مشروع خود چشم بپوشند و ذلیلانه تسلیم خواست حکومت ها شوند!و یا به ناچار در مقابل نظام حاکم بایستند و با او مقابله کنند.به اضافه ی اینکه، تجربه نشان داده، کمتر دولت ونظامی دراین مرحله به صدای مردم پاسخ مثبت می دهد.بلکه اغلب با این منطق که این اعتر اضات را باید درنطفه خفه کرد، تهدید و سرکوب معترضان و شهروندان را شدت می بخشند.در این حالت معمولا شهروندان راه دوم را انتخاب کرده وبطور طبیعی به سمت خشونت و تخریب هدایت می شوند. که بسته به میزان خود آگاهی و سطح فرهنگ جامعه، میزان دانش سیاسی – اجتماعی اکثریت، و به خصوص تند و تیزی و چگونگی متولیان دینی و مذهبی آن جامعه .نوع برخورد و بروزخشونت معترضان از نظر کمی و کیفی در جوامع متفاوت متنوع است.تا قبل ازدوران اخیر(یعنی قرن اینترنت،انفجار اطلاعات و..) هرشیوه ای که شهروندان برای اعتراض و ادامه ی مقابله با عهدشکنی دولت مردان انتخاب می کردند، الزاما به نحوی خشونت، تخریب، تلفات انسانی و نابودی اموال و ثروت عمومی را در بر داشت، زیرا خشونت و تخریب در ذات و ماهیت تمام شیوه ها ی سنتی نهفته بود و هست.لذا نتیجه ی نهائی درگیری مردم ونظام هرچه می شد، یا هرچه بشود، چه شکست حکومت ها و چه تسلیم معترضان، بسته به میزان شدت وطول زمان درگیری، هزینه های قابل توجهی بر زیرساخت های اقتصادی و عمرانی جامعه تحمیل میشد؛ و می شود، سرمایه های انسانی فراوانی هم از شهروندان و هم نیروهای نظامی و امنیتی، یا دولت مردان حکومتی، بناچار تلف می شوند.
انواع اعتراضات سنتیکودتا: در جوامع کمتر توسعه یافته از نظر فرهنگی و دانش اجتماعی معمولا نظامیان پیش دستی کرده و دست به کودتا می زنند،که باتخریب زیر ساختها ی کشور و کشتار شدید و بی حساب، نظامیان و شهروندان تکلیف دوطرف درگیر در مدتی خیلی کوتاه « البته موقتا» روشن می شد.یا نظام حاکم سقوط می کرد و می کند، یا کودتا شکست می خورد.شورش های کور و بی هدف: درجوامع درحال توسعه که سطح آگاهی نسبی بیشتر بود و باشد، مردم تسلط نظامیان را برنمی تابند،بسته به درجه عوامل اثرگزار داخلی و خارجی بر حرکات اعتراضی، معمولا زمانی که مردم به نقطه ی ناامیدی برسند، شورش های بی هدف و بدون رهبری وسازمان نیافته بروز می کرد، و می کند؛ که بازهم معمولا توسط نظام سرکوب و با تحمیل هزینه های جانی ومالی زیاد برجامعه پس از مدتی موقتا فروکش میکند، تا مرحله ی بعدی( که البته همین شورش های کور مقدمه ی رشد آگاهی و حرکت به سمت تشکلات منسجم هم می شود).
نهضت های کوتاه ومیان مدت: در جوامع بیشتر توسعه یافته و خصوصا جوامعی که حرکت های اعتراضی بر مبنای ایدئو لژی شکل می گیرد، دراین مرحله معمولا از بین جبهه ی معترض، هسته ی رهبری یا رهبری فردی با نیروی کاریزما، تولید می شود، و اعتراضات را تا اندازه ای سازمان یافته همراه با مطالبات روشن و قابل دست یابی پیش می برد، اما نه با فرهنگ و سازماندهی حزبی. به معنی واقعی آن. بلکه با عنصر احساس و حمایت توده وار از رهبری نهضت، که معمولا این گونه نهضت ها یا به تغییر جزئی و رفرمی منجر می گردد، و رضایت نسبی معترضان حاصل می شود و نهضت پایان می پذیرد. و یا نظام بر نمی تابد و با شدت آنرا بازهم موقتا سرکوب می کند، ونهضت تا زمان مناسب باکنش های مخفی ادامه می بابد تا مرحله بعدی. انقلاب: انقلاب اوج اعتراضات مردمی بر علیه نظام حاکم می باشد. و آن زمانی ( البته در دراز مدت) اتفاق می افتد ، که حقوق شهروندان در مدتی طولانی، مورد تعرض نظام حاکم قرار گیرد، و نظام سر سختانه در مقابل خواست مردم مقاومت کند. و مردم به نتیجه برسند که تحت هیچ عنوانی نظام تن به خواست مردم نخواهد داد، اینجاست که نهضت خواسته یا ناخواسته وارد مرحله ی انقلاب می شود، و رهبران نهضت و مردم هماهنگ از مطالبات رفرمی عبور کرده شعار « براندازی » سر می دهند.از این پس بسته به وجود و میزان شدت و ضعف عوامل ذیل، زمان پیروزی، یا شکست موقت و عمر انقلاب تعیین می شود.خود آگاهی عمومی، ایمان مردم به براندازی، قدرت کاریزمای رهبری ، انسجام ونظم تشکیلاتی هسته ی رهبری کننده ی انقلاب، ایمان واعتماد مردم به رهبر یارهبران انقلاب، میزان مقاومت سران نظام حاکم،درجه ی ثبات و تزلزل اراده وتصمیم رهبران نظام و انقلاب و مجموعه ی شرایط جهانی و بین مللی،…. غیره».بیشترین میزان تخریب و تلفات انسانی، حتی تجزیه ی کشور!! قبل از رسیدن به پایان درگیری بین مردم و نظام، درهمین مرحله محتمل می باشد.«کنشهای مدنی بدون خشونت»کنش های نرم و روش های مدنی مطالبه گری، شیوه های مدرن اعتراضات مردمی در برابر نظامهای حاکم می باشد، و زمانی پیشنهاد می شود که، اختلافات مردم و نظام به اوج خود رسیده ، وبه مرحله ی انقلاب و براندازی وارد می شود، اما امروزه درجوامع توسعه یافته، به جای انقلاب فیزیکی وارد کنش های مدنی می شوند.منطقی که جایگزینی کنش های نرم و بدون خشونت را، با انقلاب سخت و فیزیکی خردمندانه وصرفه جویانه دانسته وتجویز میکند، این است که، برخلاف انقلاب فیزیکی که مهمترین ابزار کار دوطرف مقابل، یعنی مردم و جریان حاکم، خشونت و تخریب و کشتار می باشد، در اینجا حداقل برای یک طرف که؛ مردم معترض باشد؛ ذاتا خشونت جایگاه ندارد، و بجای خشونت و تخریب که اصلی ترین سلاح مردم درانقلاب فیزیکی می باشد و در ذات انقلاب فیزیکی نهفته است، از سلاح مؤثری به نام « کنش های مدنی مطالبه گری »استفاده می شود.کنش مدنی به این معنی است که، مردم برای نشان دادن اعتراض به جای اینکه به تظاهرات خیابانی و سردادن شعار های هنجار شکن و تخریب ودرگیریهای فیزیکی و امثال آن دست بزنند، و مجوز کشت و کشتار فله ای را برای نظام حاکم مشروع نمایند! ازکنش های آرام، منظم، مقطعی و کوتاه مدت؛اما هشدار دهنده و مؤثر؛ استفاده می کنند، و با تکرار آن بدون اینکه بهانه ی برخورد خشن به نظام بدهند، تدریجا نظام را وادار به تسلیم می نمایند.این شیوه ی مبارزه ی مدنی نو، ظرفیت این را دارد که آنقدر تکرار شود،تا «خشم» حاکمیت را به اوج برساند؛ اما عملا نتواند دست به خشونت مؤثر و سرکوب بر علیه شهروندان بزند. و نیزبا پیوستن تدریجی و هرچه بیشتر نهادهای کلیدی و مؤثر نظام و مردم، به نهضت مدنی ، حاکمیت راوادار به تسلیم کند.کمترین نتیجه ی مثبت و امتیاز این نو ع مبارزه برای نسل انقلاب این است که در حد ممکن زیر ساخت های کشور از تخریب مصون می ماند و نیروهای انسانی جامعه، چه نظامیان و چه شهروندان عادی کمترین تلفات را متحمل می شوند. و اگر هم در طول عمر نسل انقلاب کرده به نتیجه نرسد، حداقل امکانات و منابع عمومی تا اندازه ی زیادی نسبت به انقلاب فیزیکی (اگر به فرض جایگزین این انقلاب بود) لطمه ی کمتری می بیند.یک مورد را مقایسه ای مثال بزنیم:در اعتراض گروه هائی ازمردم به افزایش نرخ بنزین، اگر به فرض زمینه ی اعتراض مدنی مؤثر فراهم بود و بجای بروز شورش کور بی برنامه اعتراضها به شکل مدنی انجام می شد و فقط یک هفته اکثریت مردم ماشین سوار نمی شدند « تصور کنیم چه اتفاقی رخ می داد» یا درپدیده ی افزایش نرخ اتومبیل وغیره.درمورد میزان توفیق مطالبه گری مدنی وکنش های بدون خشونت معمولا دومورد تردید به ذهن می رسد:۱-اینکه در فرایند اعتصاب شهروندان ، نظام حاکم با دستگیر ی و تنبیه، چند نفری از اعتصاب کنندگان، یا اخراج کارگران وکارمندان فلان نهاد و سازمان همه را به راحتی تسلیم کند. و نهضت مدنی را در نطفه خفه نماید.۲-آیا درمیدان عمل این فرمول به همین سادگی قابل اجراست؟ اگر هست چرا تا امروز درجامعه اتفاق نیفتاده؟پاسخ به این سؤال ها را در قسمت های بعدی پی می گیریم ( ان شاالله)به این دلیل است که گفته می شود امروزه انقلاب یا هر شیوه ی تخریبی مقرون به صرفه نیست.و توصیه نمی شود!ادامه دارد…( حسانی علی )
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.